از روحِ تو من کجا گریزم عیسی
وَز نورِ رُخَت کجا روم ای جانا
گر سوی سما روم یا وادیِ موت
یا بالِ سحر گشوده تا سوی افق
آنجا تویی و مرا سپر خواهی بود
دستِ تو مرا راهنما خواهد بود
گویم که اگر مرا شبی پوشاند
تاریکی و شب روزِ مرا پوشاند
شب پیشِ تو نور است و تاریکی نیست
تاریکی و روشنایی هم هر دو یکی ست
پیمان کیانی