جلال بر تو مسیح نیکو شبانم
پرستش مال توست ملجای جانم
تو بودی و تو هستی ای خدایم
سزاواره ستایش هستی شاهم
اگر هر روز و شـب سویت شتابم
کنم تقدیم به تو هر چه که دارم
اگر گویم به تو روزی هــزار بار
هللــویا پرستم من تو را با دل و با جان
اگر زانو زنم پای صلیبت
بریزم اشک،گنهکارم ببخش تنها شفیعم
اگر جسم حقیرم را چوقربانی به مذبح من گذارم
تراشی تومرا چون سنگ، شوم مقبول تو تنها خدایم
اگر راهِ صلیب راهیست دشوار
که چشم پوشی ز لذتهای دنیا
اگر هر روز شریر دامی گذارد
که سختی درد و غم جانم فشارد
به دنبالت می آیم سرورم ای پادشاهم
تو کردی جان خود آقا فدایم
تویی تنها رسیدن به خدایم
حقیقت هستی و دنیا ندانست
محبت هستی و دیدم صلیبت
دلت سوخت بهر من بهر هر آدم
کنم جانم فدایــــت
چون که دیدم مسـیحم
دری هستی درونش شادمانیست
خدایی تو، کنم حمدت حیات جاودانی
مژگان
341
امتیاز دهید page
341