دادی نور و فیضت

خواندنی > شعر > ستایش > دادی نور و فیضت

مردم وزنده شدم با مرگ و قیامت

تاریک بودم روشن شدم عيسي خداوند

تو نوری پر جلالی که تابیدی رویم

دوستت دارم تابنده ی نور وجودم

به من دادی نور و فیضت مسیحا

از من گرفتی هر چه گناه و درد را

اطمینانی نیست به هر کس تو این دنیا جز تو

خداوند من عیسی مسیحا دوستت دارم

بمان در این قلب تنها تا دوباره باز بیایی به این دنیا

با خود بری همه ایمانداران را

بینیم حضورت در آسمانها

سپینود یازده ساله 

383
امتیاز دهید page
گرانبها در شبکه های اجتماعی
383