تو خداوند و سلطان وشاه منی
تو امید و صخره و پناه منی
بدون حضورت نفسم می گیرد
تو عشق و نجات و شفای منی
در آغوش تو آ رام می گیرم
تاج فخر و امید و حیات منی
عشق تو شیرین است مثل عسل
تو نان و آب و طعام منی
آغوش تو پر از راز عشق است
تو محرم و نعمت بی کران منی
جان من سیر شد چون تو را یافت
در دل شب و روز دعای منی
دستانم در دعا نزد تو بالاست
حمد و تسبیح و ثنای منی
من تشنه لب سویت آمده ام
تو ساغی و باده و شراب منی
عشق تو مستم می کند ای ساغیا
ناز ترا می کشم تو نیاز منی
اکرم
341
امتیاز دهید page
341