من بگویم که در این شور دو صد ناز آمد
و بر این قصه ی عشاق سبب ساز آمد
شاه شاهان آمد از محفل دوست
بر دل بی خبران فیضِ پر از راز آمد
کی بدیدم به جهان فیض مسیحا خوش تر
فیضت امروز چونان مونس و دمساز آمد
دیدم اینگونه که دینداری ما بود گُنه
فیض شاهانه ی منجی سرافراز آمد
ای که از درد و گناهِ دل ما با خبری
شکرت اینک به دلم نور پر اعجاز آمد
با و جودت چه دلان بود گنه را که جدا
خوشبحال همگان شاه جدا ساز آمد
اینکم مست ز رُخسارِ خداوند خدا
همگان گوش بر آرید که او باز آمد
یوسف
359
امتیاز دهید page
359