عیسی سرود پاکی و عشق، عیسی ترانۀ نجات
با او ترنم باران شعر، در او غزل غزل حیات
بعد از هبوط ، ننگ گناه و هجر باغ پرنیان
بعد سقوط ، غربت و تبعید و روزگار آدمیان
بعد از تمام محنت و لعنت، تمام قرنهای زندگی
آوارگی و زجر و تمام آبله ها ، از دوندگی
برخاست که خستگان رنج جهان را، خبر دهد
از مرزهای بی عبور مرگ و تباهی، گذر دهد
برخاست نوید نور دهد به نسلهای شب زدگان
برخاست فاتحانه ز دنیای فراموش مردگان
برخاست که سلسله مرگ را سرنگون کند
تا هر صلیب دار برافراشته را واژگون کند
برخاست به خاکیان، دروازههای به زنجیر آسمان
تا درب های قفل رابطه را میان خدا و مردمان
با این قیام وا کند دوباره مسیح کتابهای انبیا
آن پرچم سرخ برافراشته بربلندای جلجتا
آن فیض بی نهایتی که به طومارها ، وعده بود
تجسیمی از خدا که باکره ای پاک زاده بود
تصویری از خدا ، به سیمایی از وجود بشر
درمان زخم گناهان تنیده به تار و پود بشر
عیسی سرود پاکی و عشق ، عیسی ترانه نجات
با او ترنم باران شعر، در او غزل غزل حیات
رضا