مسیحا شد نجات روح و جسمم
مسیحا شد حیات و آن سرشتم
مسیحا آن محبت آن شفقت
مسیحا شد ز حکمت نور خلقت
مسیحا چون بود شاهنشه تو
در رحمت گشاید در بر تو
مسیحا آن ندایی در بیابان
کند آزاد همه عالم ز عصیان
تو گر قلب خودت را باز کردی
ز رحمت عشق را آغاز کردی
ز عشق او شوی مست و خرامان
ز روح او بود پر این دل و جان
شقایق