طور دیگر باید عشق را کشید
آنگونه که محبتش را بر ما بچید
جوری که باران ، نم میزند
خار صحرا ز آن ، گل میزند
جوری که نهر ، بر دل دریا رود
قطره آب ، رقص را با موج زند
جوری که شمع ، روشن ره میشود
هر سیاهی در رهش ، محو میشود
جوری که رنگین کمان ، نقش میزند
از سما را تا زمین ، پل میزند
جوری که ابر، سایه ی وادی شود
نور اختر رهنما در شب شود
شبنم صبح ، آب آن نوگل شود
گل شود، خوشبو شود ، زیبا شود
جوری که خنده، زیبایی لب میشود
دل هم از کین و نفرت پاک میشود
جوری که پیله، پروانه شود
آدمی هم از نو تازه در پاکی شود
عشق را باید اینگونه چشید
آن را جویید، آن را بویید، آن را بوسید
میترا