میلاد خداوند
شبانانی به صحرا در شبانگاه
به چوپانی گله در چراگاه
بدیدند ماجرای بس عجیبی
بلرزیدند از وحشت چو بیدی
نمایان شد فرشته بر شبانان
درخشان نوری از اعلا بر آنان
سخن آغاز کرد آن نور سرمد
مترسید هان منم پیک خداوند
دهم مژده بسی شاد وفرح بخش
برای قوم بشارتهای جان بخش
تولد یافت آن منجی موعود
به دنیا آمده در شهر داوود
نشانش آخوری بی پیکر و در
بخفته طفل در آغوش مادر
همانا اومسیح است جسم پوشید
خداوند از مقامش چشم پوشید
جلال و صد جلال بر نام او باد
سلامت، صلح بر یاران او باد
مهران
352
امتیاز دهید page
352