بیا

سحر دل مژده ی آزادیت دارد بیا
بیا تا که سیه روزی ز دل گردد جدا
ز شمع محفل یاران نسوزی در خفا
بیا نور آمده نوری که داه خون بها
اگر عمری دویدی در پی بادی رها
 بیا اینک ثمر دارد اگر خواهد خدا
به زنجیر گنه گر یسته ای این عمر را
بیا او میدهد در لحظه آزادی به ما
ز درد بی دوایی عمر را کردی فدا
بیا بره کشیده درد ما در جلجتا
نه مستی و نه عیاری کند دل را رها
بیا تا بشنوی پیغام انجیل از سماء
شفا بخش دلان اینک ز در کوبد بیا
بیا در باز کن بر شام عیسی ابن خدا

یوسف

331
امتیاز دهید page
گرانبها در شبکه های اجتماعی
331