آواره در شب-بودم
گریان و نالان-هردم
زخمی تن من-پرخون
ره می سپردم-مجنون
عریان تن من-خسته
شادی ز جانم-رسته
داد و فغانم-جاری
دستی نبودش-یاری
ناگه صدایی ،آمد ندایی
دستی گرفتم، ازهر جدایی
قوّت و شادی، پرساخت وجودم
رحمتش جاری،برتارو پودم
ها هاللویا
زخم تنم شست،با فیضش پوشاند
بوسید و مرا ،محبوب خود خواند
فیض خداوند، باشد مهیّا
مهرش در قلبم، کافی شد مرا
حامد