چند هفته پیش گروه «برنا» مقالهای را در سایت خود قرار داد که حقیقتا توجه مرا به خود جلب نمود. این مقاله برگرفته از یافتههای یک پروژه بود که این گروه به مدت پنج سال بین سالهای 2001 تا 2007 انجام داده بودند تا به بررسی موقعیتها و چالشهایی بپردازند که نوجوانان و جوانانی که در جوامعی که به سرعت در حال تغییر فرهنگی هستند، برای رشد در ایمان، با آن مواجهه هستند. بر طبق گزارش گروه برنا، 59% از جوانان مسیحی بعد از 15 سالگی کلیسا را به مدت طولانی یا دائم ترک میکنند.بر اساس این مطالعه 6 دلیل برجسته برای ترک کلیسا توسط جوانان مسیحی بر شناخته شده است که من آنها را به بیان خودم بازگو میکنم:
جوانان تمایل دارند که با جهانشان در ارتباط باشند، اما به نظر میرسد که کلیسا در این مورد بیش از حد محتاطانه عمل میکند.
جوانان و نوجوانان تصور میکنند که تجربهای که در کلیسا کسب کردهاند عمیق نیست – به نظر میرسد که خدا در آن نقش چندانی ندارد.
در این عصر تکنولوژی که جوانان هم در آن زندگی و کار میکنند، به نظر میرسد که مسیحیت بر ضد دانش عمل میکند.
در فرهنگ فراگیر جنسیتی، تعالیم مسیحیت درمورد «مسایل جنسی و کنترل تولد، کهنه و قدیمی است.»
در فرهنگی که روشنفکری و مدارا را ترویج میکند، به نظر جوانان، کلیسا با این تفکر مخالف است.
جوانان احساس میکنند کسانی که درمورد ایمانشان شک دارند و با آن در کشمکشند، در کلیسا جایی ندارند.
اوه! این چالش بسیار بزرگ است. من همانطور که مقاله گروه برنا را میخواندم درمورد فرزندان خودم میندیشیدم. ما به عنوان والدین میدانیم که شش دلیلی که در بالا ذکر شد به خوبی ویژگیهای فرهنگی که جوانان و نوجوانان ما در آن زندگی میکنند را نشان میدهد. کامیابی در دنیای خودشان و در عین حال رشد کردن در ایمان، وظیفه سادهای برای جوانان مسیحی به شمار نمیرود. بر اساس یافتههای این مطالعه، من باور دارم که مسیحیان جوان از کلیسا میخواهند و از ما به عنوان رهبران روحانی انتظار دارند که مسیحیت را به گونهای ارائه دهیم که با فرهنگی که آنها در آن زندگی و کار میکنند، مرتبط باشد. علاوه بر این، من معتقد نیستم که برای دستیابی به این مسأله ما باید حقایق انجیلی را کنار بگذاریم.
به طور خلاصه، مسایل بالا هدف پیام انجیل است. مسیحیت نباید کم عمق و سطحی، دور از دسترس یا فرضی باشد. خداوند ما را با حکمت فوق ارزشمند انجیل برکت داده است تا بتوانیم پاسخهای واقعی به افراد حقیقی که با چالشهای حقیقی درگیرند و در جهان حقیقی زندگی میکنند، بدهیم و برای اینکه بتوانیم روند خروج مسیحیان از کلیسا را برعکس کنیم، لازم است مسیحیت روزگار مدرن، کشف کند که چطور میتواند دقیقا به این هدف برسد.