از قدیم الایام، انسانها با این سؤال روبهرو شدند که مردگان ما به کجا میروند؟ چرا دیگر نمیتوان با آنان رابطه ایجاد کرد؟ انسانهای امروز با همه تکنولوژی شان همچون انسانهای غارنشین برای این سؤال پاسخی ندارند.
از همان ابتدا انسانها تلاش کردند با مردگان در تماس بمانند، آنان را احضار کنند، با آنان سخن گویند، اما درۀ عمیقی مابین زندگان و مردگان است …. که نمیتوان از آن عبور کرد.
اُرفه، شاعر معروف یونان باستان، بر محبوب از دست رفتهاش اوریدیس، اشک میریزد. تلاش میکند تا او را از عالم مرگ بازگرداند، ولی شکست میخورد. نه اشکهایش، نه اشعارش، هیچ چیز قادر نیست به محبوبش حیات نوین بخشد.
عبرانیان، با واقع بینی، تصور میکردند مرگ، پایان همه چیز است. یک بلای علاجناپذیر که نه انسان، نه خدا در آن منفعتی نمییافت. لذا، برخی به رستاخیز ایمان داشتند و برخی نه.
خداوند ما، دوستش ایلعاذر را از میان مردگان برخیزانید. معجزۀ شگفتانگیزی بود، ولی ایلعاذر چیزی در مورد زندگی آن دنیا نگفت. راز، همچنان باقی ماند، مردگان به کجا میروند؟ ….فقط می دانیم رستاخیز ممکن است و …. حتمی.
عیسی میگوید: «دلهای شما مضطرب نشود. … در خانۀ پدر من منزلهای بسیاری هست. اگر چنین نبود، به شما میگفتم. من میروم تا مکانی برای شما آماده سازم. پس از اینکه رفتم و مکانی برای شما آماده ساختم، دوباره میآیم و شما را نزد خود میبرم تا جایی که من هستم شما نیز باشید» (یوحنا 14 : 1-3).
این کلام توضیحی در مورد مردگان نمیدهد، ولی کلامی آرام بخش و پر امید است. کسی که آن را ادا کرد، خود از میان مردگان رستاخیز نمود، نه فقط برای مدتی کوتاه، مثل ایلعاذر، بلکه برای ورود به جلال ابدی. برای مسیحیان، برای همۀ آنانی که در مرگ و رستاخیز مسیح تعمید گرفتهاند، جواب این سؤال بسیار واضح است: مردگان به جلال الهی و مشارکت به زندگی الوهی در عیسای رستاخیز کرده دعوت شدهاند.
مردگان ما به کجا می روند؟ به جلال ابدی عیسی می پیوندند …. بیشتر ازین نخواهیم دانست، ولی برای شخص ایماندار، چنین وعدهای، که از جانب خداست، کافی است.
*Rosaire,November 2013,Bulletin de Toulose /Que deviennent nos morts?/ fr. Alain Quilici, O.P. /Soeur Marie De L’Incaranation, O.P