شراب و نام هستی

خواندنی > شعر > ستایش > شراب و نام هستی

تو صلیب همه ی ما را کشیده ای به دوش

تو تمام رنج های ما کشیده ای به نوش

از عذاب بی بدیل راه مصلوبانه ات

خون هر جنبنده ای از درد می آید به جوش

تو مسیح وار در بند جهان بند شدی

تو شفای کامل و طبیب هر درد شدی

قلبهامان لمس شد از مهر و آزادی و نور

تو حضور و فیض و تصویر خداوند شدی

از تن و از خون خود به روح ما جان داده ای

تو شراب و نان هستی را به انسان داده ای

مرگ را مصلوب کردی بر صلیب زندگی

تو حیات ابدی را بهر ایمان داده ای

هر کلامت این جهان خواب را بیدار کرد

این زمین مرده را از زندگی سرشار کرد

عشق بی تکرار تو جان و دل من را ربود

و زبانم به خداوندی تو اقرار کرد

سروش

274
امتیاز دهید page
گرانبها در شبکه های اجتماعی
274