ناجی آخور

خواندنی > شعر > ستایش > ناجی آخور

خداوندا تو را نیک می شناسم

     تو را آیین بی دین می شناسم

 خداوندا توئی بود و نبودم

 تو را آغاز و پایان می شناسم

تو را در اشک وشادی می شناسم

 تو را شادی بی اشک می شناسم

به زنجیر و غل و بند اسارت

تو را آزادی بی قید می شناسم

به خون خود مرا تو پاک کردی

تو را بره بی عیب می شناسم

دمیدی ِ آفرینش آغاز کردی

تو را خالق قادر می شناسم

به جان و دل مرا تنها شبانی

تو را شبان نیکو می شناسم

توئی محبت و صبر و یقینم

تو را عیسی عاشق می شناسم

عطایا روحت در من فزون شد

تو را خدای پر فیض می شناسم

مرا از لعن هاویه آزاد کردی

تو را ابای عادل می شناسم

جهان و کائنات در دست تو باشند

تو را حاکم عالم می شناسم

به عشق خود ِطوفان وجودم آرام کردی

تو را آرامش در طوفان می شناسم

جلال منمننامن تو در من اعیان شد

تو را شاه جلال می شناسم

در آخور وجودم ماوا گزیدی

تو را ناجی آخور می شناسم

بهنوش

269
امتیاز دهید page
گرانبها در شبکه های اجتماعی
269