تنها مثل تو باشم

خواندنی > شعر > فیض > تنها مثل تو باشم

وقتی دستم گرفتی ، جانم را تازه ساختی

وقتی دیدم کنارت ، آرامم ای خدایم

چشمانم را گشودی ، بر تلخی وجودم

گفتی ببین فرزندم ، خواهم تو را پاک سازم

خواهم روح قدوسم ، ساکن سازم درونت

چشمانم را گشودی، بر زشتی گناهم

دیدیم در تو نبودم، دیدم در تو ندیدم

دیدم حتی کلامم، حتی فکر و قلبم را

هیچ یک شبیه تو نیست

دیدم فرزندت بودم اما شبیهت هرگز

گفتی خواهم تو را ، شبیه خود بسازم

گفتی بیا فرزندم ، خواهم تو را بشویم

در خون پاک عیسی ، سرتا پای وجودت

گفتی خواهم فکرتو شبیه فکرم باشد

گفتی خواهم نگاهت مثل نگاهم باشد

گفتی قلب و مهر تو باید مثل من باشد

گفتی تو فرزندم هستی من عاشق تو هستم

خواهم تو را از امروز شبیه خود بسازم

گفتی اینک تویی محبوب من از این پس

خود را فروتن ساز تا لایقت بسازم

لایق عمق های خود ساکن در قدس های خود

شستی و پاک گشتم با خون پاک عیسی

توبه کردم نزد تو از تاریکی و تلخیها

شکرت ای پدرجان مرا نجات بخشیدی

مرا یکبار دیگر در کنارت نشاندی

خواهم باتو بمانم ، خواهم از تو بخوانم

از حال تا همیشه ، تنها مثل تو باشم

پر از روح تو گشتم  ، با روغنت مسح گشتم 

جانم را تازه ساختی،  لبریز از تو گشتم

شکرت میکنم خدایم، شکرت ای پدر جان

نازی

227
3.5/5 - (2 امتیاز)
گرانبها در شبکه های اجتماعی
227