منش و اخلاق مسیحی

خواندنی > مقالات > منش و اخلاق مسیحی

برخورداری از چشمۀ بی پایان کلام خدا ما را به سرسبزی و خرمی رهنمون می سازد، در همین کلام مبارک است که می بینیم خداوند ، عیسی مسیح را به عنوان نمونه و الگو در هر سیرت معرفی می کند و نیز ابر شاهدانی که از مؤمنین به او معرفی می شوند می تواند توجه ما را به اخلاق و منش مسیحی متوجه سازد.

در این مبحث سعی شده است که منش مسیحی بر اساس نگرش کلیسای راست دین مورد بررسی قرار گیرد، اخلاقیاتی که در مسیح و رسولان او مشهود می باشد و هر مسیحی تولد تازه یافته نیز باید دارای چنین اخلاقیاتی باشد.

ما مسیحیان اخلاق گرا نیستیم بلکه مسیحیان برخوردار از اخلاق مسیحی که آبشخور این مهم از روح القدس می باشد. امید آنکه حق مطلب ادا شود.

شاید در خود و برخی مسیحیان رفتارهای بسیار خشن ، غیبت ، بددهانی، چشم ناپاک، پول پرستی و طمع ، غرور و نخوت ، خودپرستی و نفس پروری، ادعاها و مبالغات دروغ آمیز در مورد خویشتن و ….. یافت شود. باید پرسید که کدامیک از اینها در چارچوب کلام خدا و منش مسیحی و پری روح القدس می گنجد؟ آیا می شود از یک دهان هم حمد برخیزد و هم لعنت؟ آیا می شود با چشمان خود هم عیسی را دید و هم در پی لذت جویی بود؟ آیا یک شخص پر از روح القدس منیّتهای فراوان و مبالغات دروغ آمیز دارد؟ آیا می توان از نمونۀ فروتن عیسی مسیح غرور و نخوت را گرفت و فقط به دیگران بگوییم که تو باید فروتن شوی (البته در مقابل من) ولی خود با چشمان پر از غرور به دیگران به عنوان کسانی که از (من) کمترند نگریست؟ چگونه می توان با دروغ زندگی کرد؟

اشکال کار از کجاست؟ چرا در مقولۀ مسائل مالی برخی از مسیحیان نسبت به یکدیگر طمع می ورزند؟ چرا (من) همۀ چیزهای خوب را فقط برای خود می خواهد؟ مسلماً وجود کبر و غرور و نیز اطوار ناپسند با محبت خدا و پری روح القدس همخوانی ندارد.

پس اگر شخص مسیحی دچار چنین معضلاتی می شود باید معضلات وی را در جای دیگر ریشه یابی کرد، مثلاً اینکه شخص چنین چیزهایی را یا گناه نمی داند و یا از گذشتۀ خود چنین مسائلی را به همراه خود آورده و در پای صلیب مسیح نگذاشته است و یا حتی ممکن است در توبۀ اولیه همۀ گذشتۀ خود را به خداوند تسلیم نکرده ، ممکن است در زندگی جدید خیلی چیزها را فراموش نموده و یا از دیگر مسیحیان اشتباهات را آموخته باشد.

یک مسیحی تولد تازه یافتۀ پر از روح القدس، در تعامل با جامعه و دوستان و خانواده موجب برکت می شود و نه تنها دیگران را از این تعامل متضرر نمی کند ، بلکه سودمند می گرداند.

«چرا که نفع خود را طالب نیست و قسم به ضرر خود می خورد و رشوه بر بی گناه نمی گیرد. »

از آنجائیکه در این موارد به صراحت صبحت نمی شود مردم نیز به ضعف خود آگاه نمی شوند و در نتیجه آنچه باید در شخص تولد تازه یافته دیده شود ، کمرنگ است.

البته به خاطر داشته باشیم که صحبت ما یک صحبت کلی است و اگر در کلیسای خود شاهد برکات و شکوفایی شخصیت افراد هستیم نیازی به ردّ تمام این مباحث نیست ، بلکه می توانیم به خاطر این امر بزرگ و هدیۀ عظیم با هم خداوند را بستاییم.

نمـــــــــــونۀ کلیســـــــــــــــای قرنتس

برای اینکه بتوانیم چشم انداز واضحی از این مطلب داشته باشیم ، می توانیم به کلیسای قرنتس مراجعه کنیم و ببینیم که مشکل کلیسای قرنتس و ریشۀ مسائل ضد اخلاقی این کلیسا در چه بود؟

فراموش نکنیم که این فقط یک نمونه از کلیساهای مشکل دار است، و مسلماً ریشۀ مسائل اخلاقی در این کلیسا با دیگر کلیساها می تواند متفاوت باشد.

مشکلات اخلاقی کلیسای قرنتس به چند شکل دیده می شد که یکی از ریشه های عمدۀ این مشکلات در این بود که ایشان در الهیات جلال به سر می بردند ، یعنی اینکه چون به زبانها تکلم می کردند خود را فراتر از دورۀ زمانی خود می دانستند، در حالیکه می بایست خود را در [عصر شریر حاضر[ بدانند خویش را در سلطنت آینده می دیدند ، چنانکه پولس به ایشان در اول قرنتیان4: 8 متذکر می شود ، لذا چشم خود را بر روی شرارتها بسته بودند و خود نیز باور نداشتند که مشکلاتی دارند، گویی به همۀ خواسته هایشان رسیده بودند و سلطنت می کردند آنهم بدون افرادی چون پولس!

مشکلات اخلاقی ایشان خلاصه می شد در : تفرقه و فرد گرایی، نفسانیت ، حسد، قضاوت کردن، بی عفتی، بی تفاوتی نسبت به یکدیگر (حتی اگر منجر به لغزش و دلشکستگی دیگری می شد) ، بی محبتی و غرور.

جالب است که بدانیم با وجود تمام این مسائل هیچگاه پولس ایشان را غیر مسیحی نمی داند ، بلکه به عنوان مسیحیان دارای ایراد ایشان را می پذیرد ( به جز مواردی که بی عفتی دیده شده بود) ، و این به ما می آموزد که صرفاً چون افرادی دارای نقایص هستند ایشان را کنار نگذاریم، بلکه ایشان را به عنوان مسیحی بپذیریم و در صدد رفع نواقص آنها برآییم.

بـــــــــــاز هم مشـــــــــــکل غـــــــــرور

چون مسئلۀ غرور می تواند موجب مرگ روحانی شود ، لذا لازم دانستم به این مورد بیشتر بپردازم، البته مردان خدا و معلمین کلام خود به خوبی بر این امور واقفند اما حتی گاهاً تکرار نیز می تواند موجب برکت گردد.

غرور که یک گناه، ضعف شخصیتی و حتی مشکل اخلاقی است بر می گردد به اینکه فرد در چه شرایطی رشد کرده و بستر شکل گیری شخصیتی اش چگونه بوده است .

تحقیر و بی توجهی به فرد در دوران کودکی و دورانهای دیگر می تواند در آینده مؤثر باشد. یعنی زمانیکه همان شخص در یک مقطع بر مسند مسئولیتی قرار می گیرد ظرفیت کافی را نداشته و خود را بسیار مهم می پندارد و یا حتی در ذهنیت و تخیلات خود خویشتن را شخص بسیار ممتاز می داند ، در مواردی ممکن است برعکس ،تشویقات و توجهات غیر ضروری و مدام در شخصیت فرد غرور زاید الوصف ایجاد کند.

این دو مورد و موارد دیگر زمانی نتیجۀ منفی می دهد که شخص از نظر روحانی رشد کافی را نداشته باشد (منظور از رشد کافی حفظیات و معلومات و مطالعات نیست، چرا که ممکن است یک شخص معلومات بسیار گسترده ای داشته باشد ولی در زندگی روحانی خود از این مطالعات بی بهره باشد) در این مورد شخص تنها خود را توانمند و صاحب نظر در امور می داند و دیگران را در حاشیه می پندارد.

وقتی به باب 12 و 13 و 14 رسالۀ اول پولس به قرنتیان مراجعه می کنیم می بینیم که پولس چه حقایقی را در مورد عطایا و شخص دریافت کنندۀ این عطایا بیان می کند ، حتی در باب 12 وی عمداً مثال بدن را می زند که همگان بدانند که اگر هر توانایی را دارند باز نیازمند به دیگری هستند.

آیـــــــــــــــــا راهی هســــــــــت؟

برای آزادی از اسارت غرور لازم است که فروتن شده توبه کنیم و این موارد را به یاد داشته باشیم:

1-     نیاز خویشتن را درک کنیم: یعنی این که بدانیم باید از این مشکل رهایی یابیم .

2-     ایمان داشته باشیم که خدا قادر است عمل کند: هر چقدر مشکل ما بزرگ باشد خدای ما بزرگتر از آن مشکل است.

3-     باور کنیم که خدا می خواهد عمل کند: خداوند ما خدای محبت است و با محبت خویش خواهان رهایی انسان از گناه و اسارت است.

4-     از خداوند بخواهیم که کمک کند: اگر نیاز خویش را درک کرده ایم و باور داریم که خدا قادر است همچنین ایمان داریم که او می خواهد عمل کند ، لازم است با ایمان از خداوند بخواهیم که ما را از این مشکل رها سازد.

حال پس از عمل خداوند باید در حفظ آن دستاورد با قوت روح خدا کوشید و حتی در مواردیکه قابلیت بسط دارد ، باید آن را بسط داد.

در مواردیکه جواب و درخواست خود را گرفته ایم و برنامه و نقشه ای بعد از آن نداریم دچار مشکل می شویم، این امور در مورد رشد شخصیت و برطرف کردن مشکل اخلاقی نیز صدق می کند یعنی اینکه پیوسته در جا می زنیم و بعد از مدتی عقب گرد می کنیم، چون نقشه و برنامه و هدفی نیست و دید و رویایی وجود ندارد.

هر مشکلی تا زمانیکه در صدد رفع آن نباشیم آزار دهنده است و اگر پس از رفع مشکل برنامه و نقشه و هدف و رویایی عالی نداشته باشیم مجدداً به آن مشکل دچار خواهیم شد.

همیشه به یاد داشته باشیم که حتی اگر به جای استفادۀ صحیح از عطایا از داشتن آن دچار غرور شویم خداوند آن عطا را از ما می گیرد.

وقتی به این آیین نامۀ خدمتی عیسی از صحیفۀ اشعیای نبی مراجعه می کنیم می توانیم هدف و نقشۀ خدا را از خدمت ، حتی عطایا دریابیم.

دقت کنیم:

« روح خداوند بر من است » ( نه روح غرور) ،« زیرا مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم» (خدمت به فقیران و بشارت عظیم به ایشان) ، « و مرا فرستاد تا دلشکستگان را شفا بخشم» (شفای دلهای شکسته و نه شکستن دلها)، « اسیران را به رستگاری» (توجه همه به رستگاری خدا باید جلب شود و نه مـــن) ، « کوران را به بینایی موعظه کنم» ( آزادی از کوری روحانی و حتی شفای جسمی ولی نه خودنمایی) ، «کوبیدگان را آزاد سازم» (تسلی و آزادسازی کوبیدگان ، نه اینکه با غرور خود دیگران را بکوبیم) ، « و از سال پسندیدۀ خداوند موعظه کنم» ( ارائۀ نقشه ، برنامۀ و ارادۀ خدا برای بشر، نه نقشه و اهداف مــــــن ).

پس همانطور که می بینیم در آنجا نیز مانند همۀ موارد دیگر با اینکه عیسی خداوند و همه کاره است اما، نمونۀ فروتنی نیز میباشد. او به حقوق شخصی خود نمی پردازد بلکه در پی اجرای ارادۀ پدر است.

سخــــــــــــــن آخــــــــــــــر

کَند و کاو در عمق کلام خدا و معرفی شخصیت عیسی مسیح توسط روح القدس فکرها را به آن جهتی که ارادۀ خداست هدایت می کند و در نتیجه با الگو گرفتن از این شخصیت عالی تمامی زوایای زندگی شخصی و شخصیت ما تغییرات به سزایی خواهد کرد.

پولس رسول در رسالۀ به کولسیان 3: 1و2 می گوید: «پس چون با مسیح برخیزانیده شده اید، به آنچه در بالاست دل ببندید ، آنجا که مسیح به دست راست خدا نشسته است، به آنچه در بالاست بیندیشید ، نه به آنچه بر زمین است.»

امروز نیاز واقعی ما چیست و چگونه می توان به آن دست یافت؟ وقتی فکر و دل ما در بالا باشد، شخصیت و اخلاق و منش ما نیز هماهنگ با بالاست. زمانی شخصیت و اخلاق ما اُفت می کند که ما پایین هستیم و به چیزهای پایین دل می بندیم و می اندیشیم.

البته در بحث اخلاق مسیحی جای سخن بسیار است ، اما اگر به همین اندک هم اکتفا کنیم باز می تواند مثمر ثمر باشد.

«پس به آنچه در بالاست دل ببندیم و به آنچه در بالاست بیندیشیم»

رامی

گرانبها در شبکه های اجتماعی
418